روایت صدثانیهای
لَنگ 3000 تومان...
ابوالقاسم محمدزاده
احمد رضا معلم بود. با شروع جنگ راهی جبهه و جنگ شد. آنهم نه به تنهایی. بلکه با خیلی از بچههایی که شاگردش بودن. کیوان قبل از حرکت اومد در خونه و گفت:
- همه کمکی که میتونستم بهت بکنم همینه.
تعجب کرده بودم و نمیدونستم از کجا فهمیده مشکل مالی دارم. نمیخواستم ازش بگیرم. اما کارم لنگ بود و گفت:
- اگر زنده موندم، هر وقت داشتی بده و اگه خدا توفیق داد و برنگشتم نوش جونت. بعد هم یک جلد قرآن به من داد و رفت. لای قرآن 3000 تومن بود که خیلی به کارم اومد.
او رفت. توی عملیات به شهادت رسید. درست روز دانشآموز توی پنجوین عراق آسمانی شد و من هنوز که هنوزه، نفهمیدم شهید تاجیک از کجا میدونست ازدواجم لنگ 3 تومنه...
موضوع: شهید احمدرضا تاجیک